سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر کس مردمی را دوست بدارد [ در روز قیامت ] با آنان محشور خواهد شد. [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
علمی ها

فیلم «مهمان داریم» پس از دو سال بازی نکردن خودخواسته دوباره پرویز پرستویی را به سینما آورد. با نقش متفاوتی در فیلم محمد مهدی عسگرپور که این روزها روی پرده است. بازی در نقش افرادی که این سالها رسیدگی به آنها دغدغه اصلی‌اش شده است.


پرستویی چندی پیش پاسخگوی سئوالاتی بود که بخش اول آن درباره فیلم «مهمان داریم» در ذیل می‌آید.

نقش «حاج ابراهیم» چه ویژگی‌هایی داشت که باعث شد بعد از مدت‌ها دوباره مقابل دوربین بروید؟
احتیاج داشتم به خاطر جار و جنجال‌هایی که وجود داشت خلوت کنم و به خودم بپردازم. اولین پیشنهادی که بعد از این مدت شد «مهمان داریم» بود. صرف‌نظر از اینکه اصلا بدانم موضوع چیست و چه کار باید بکنیم فقط فهمیدم قرار است در کنار هم جمع ‌شویم و همدلی کنیم. با منوچهر محمدی به عنوان تهیه‌کننده که پیش از این در «خاک سرخ» و «مارمولک» همکاری داشتم و محمد مهدی عسگرپور به عنوان کارگردان، آدم‌هایی که رزومه‌هایشان مشخص است و می‌دانستم فکر و ایده خوبی برای کار کردن دارند.

از طرف دیگر به خاطر فعالیت‌های صنفی که با آقای عسگرپور در زمان بحران‌های سینما داشتیم و چراغ خاموش برای باز شدن خانه سینما تلاش می‌کردیم، یک اعتماد و اعتقادی به کار و شخصیتشان داشتم.

دوباره با موضوعی مرتبط با دفاع مقدس به سینما بازگشتید؟
در ابتدا که پیشنهاد مطرح شد هنوز فکر فیلم و سناریو کامل نشده بود و شاید در چند صفحه خلاصه بود که خواندم و دیدم باز در زمینه دفاع مقدس است. دیدم شاید یک ذره احتیاج داریم که دوباره به این موضوع بپردازیم. البته این بار قرار نبود لباسی بر تن کنم و قرار بود لباس را بر تن فرزندانم کنم. فکر کردم آن حاج ابراهیم که من نقشش را بازی کردم چون خودش رزمنده نیست می‌تواند در کنار این آدم‌ها باشد. در واقع یک جور برایم خاص بود. ضمن اینکه خود نقش هم که بالاتر از سن‌ام بود از منظر بازیگری برایم جذاب بود. فکر کردم بد نیست بعد از یک رکود خود خواسته کاری، این کار را انجام دهم و شروع خوبی خواهد بود. موضوع هم در دفاع مقدس تازه بود و یاد ندارم در عرصه دفاع مقدس به خانواده‌ای پرداخته شود که سه فرزند شهید و یک جانباز دارد.

فکر می‌کنم حضور در چنین آثاری برایتان یک تکلیف و دغدغه شده است؟
یک گذار به قطعه شهدا بهشت زهرا داشته باشیم، می‌بینیم پدر و مادران زیادی هستند که چهار فرزندشان را از دست داده‌اند ولی هیچ وقت به اینها پرداخته نشده بود. احساس کردم این کار یک ادای دینی حداقل برای آن خانواده است چون من همیشه اعتقاد دارم فیلمی که کار می‌کنیم قرار نیست همه را راضی و شاد کنیم. شاید عموم مردم با فکرهایی که دارند اصلا باب طبعشان نباشد ولی یک جایی در مقابل آدم‌هایی که ارزش‌هایی را به جا گذاشتند و ارزش‌هایی را به ما دادند، آدم‌هایی که آرامش را درجامعه جاری کردند وظیفه داریم یک جوری ادای دین نسبت به آنها داشته باشیم.

یعنی بازی در فیلم‌های دفاع مقدس نسبت به سایر فیلم‌ها برایتان اولویت دارد؟
قرار نیست دائم کار دفاع مقدس بازی کنم. می‌گویند شما چرا مدام کار دفاع مقدس می‌کنید ولی اینگونه نیست. مثلا فیلم «بیست» را کار می‌کنم بعد در «آشپز باشی» بازی می‌کنم بعد موضوع «سیزده 59» به نظرم جذاب می‌رسد و آن را انجام می‌دهم.«من و زیبا» را کار می‌کنم که ربطی به جنگ ندارد. همین امسال با دو کارگردان فیلم اول کار کردم که هیچ سنخیتی با دفاع مقدس ندارد. اما چیزی که از 46 سال پیش به من یاد دادند اینکه نقشی که بازی می‌کنم چقدر می‌تواند بازتاب مردمی داشته باشد و چقدر می‌تواند تاثیر گذار باشد. همیشه سعی کردم در انتخاب‌هایم این را ملاک قرار دهم که چه جمله‌ای به من اضافه می‌کند و چه تاثیری در جامعه می‌گذارد. من در حوزه دفاع مقدس فیلم‌هایی مانند «آژانس شیشه‌ای» را کار کردم‌، «روبان قرمز»، «موج مرده‌»، «پاداش سکوت» و «لیلی با من است» که طنز بود. هر از گاهی هم مثلا «مهمان داریم» پیش می‌آید موضوعی که تا به حال پرداخته نشده است.

پیرمردی که در کنار همسرش زندگی ساده‌ای را دارد. در رویا و خیال خودش با سه بچه‌ش زندگی می‌کند و حتی به بچه‌ جانبازش سیلی می‌زند تا به خودش بیاد ولی جواب اون سیلی را به صورت خودش می‌زند. این دردی است که در خیلی از خانواده‌ها وجود دارد. شاید از دید خیلی‌ها این قضیه نخ نما شده است. چون درست انجام ندادیم و نتوانستیم تاثیر بگذاریم. فکر هم می‌کنیم چرا باید به مسائل جنگی و دفاع مقدس بپردازیم. ولی چرا در مسائل دیگرمان نمی‌توانیم موفق باشیم. پول‌های هنگفت هزینه می‌کنیم و یک ششم هم بازدهی نداریم. دلیلش مشخص است چون درگیر حاشیه‌های خودمان هستیم و آن را آب و تاب بیشتری می‌دهیم.

چقدر با نقشتان در «مهمان داریم» آشنا بودید؟
آن سادگی و صمیمیت حاج ابراهیم خیلی برایم ناشناخته نبود. چون در دوران کودکی آدم‌هایی مانند حاج ابراهیم را با چرخ وفلکش در کوچه بازار و گذرای محله‌ زیاد دیده بودم. خود من همیشه به عنوان کودک شاید مثلا سوار این چرخ و فلک‌ها شده بودم و دیده بودم آدمی برای رزقش چقدر تلاش می‌کند تا شادی برای بچه‌ها بیاورد. حالا این آدم در زندگی حضور دارد که سه فرزندش را از دست داده و یک فرزند جانبازش در کنارش است و در عین سادگی زندگی می‌کند بدون آنکه طلب و توقعی از کسی داشته باشد.

شخص خاصی را در ذهنتان نداشتید؟
سالی به خاطر نشان دادن فیلم «سیزده59» به آلمان رفتیم. در جمع ایرانی‌هایی که در برلین به تماشای این فیلم آمده بودند پیرمرد ورزشکاری به ما معرفی شد که کشتی گیر بوده است. بعد از نمایش فیلم دیدیم اشک در چشمانش نشسته بود. با هم ارتباط برقرار کردیم متوجه شدم که سه فرزندش شهید شده و این همیشه در ذهن من مانده بود. وقتی با ایشان دیالوگ برقرار کردم دیدم با این مقوله کنار آمده و همچنان پابرجا و استوار زندگی‌اش را می‌کند. در عین حال که ایمان و اعتقادش را از دست نداده است. این آقا هر سال هم برای فرزندانش سالگرد می‌گیرد و همه ورزشکاران شرکت می‌کنند. به هر حال آن یک نماد و نشانه‌ای بود برای من و وقتی فیلم «مهمان داریم» پیشنهاد شد یاد ایشان افتادم.

حاج ابراهیم و همسرش در خیال با بچه‌هایشان زندگی می‌کنند و تماشاگر در انتها متوجه این موضوع می‌شود؟
از روز اول هم با آقای عسگرپور و محمدی صحبت می‌کردیم که خدا کند این فیلم ساختارش به گونه‌ای باشد که تا آخر فیلم تماشاچی متوجه نشود که بچه‌هاشان شهید شدند. یعنی فکر کنند که به هر حال یک پیرمرد و پیرزن در خانه‌ای که برایشان کاراکتری دارد و در حال فرو ریختن است زندگی می‌کنند.حالا مهمانی قرار است بیاید و ناخواسته سه فرزندشان سر می‌رسند. در کنار بچه‌ای که جانباز است و به عینه حضور دارد. من تصور و تخیلم در باره این سه فرزند این بود که مانند خانواده‌هایی که بچه‌هایشان خارج از شهر و کشور تحصیل می‌کنند شبانه سر می‌رسند و پدر و مادر را بیدار و آنها را خوشحال می‌کنند و شروع می‌کنند با صدایشان رنگ و لعابی به خانه بدهند و برای ورود میهمان کمک کنند. اما ته قضیه متوجه می‌شویم که بچه‌ای وجود ندارد و اینها در رویا و خیال خودشان است.

این موضوع برای تماشاگر قابل پذیرش است؟
خیلی از خانواده‌هایی که عزیزانشان را از دست داده‌اند چنین وضعیتی دارند. یادم است وقتی برادرم شهید شده بود، محل زندگیمان نزدیک ترمینال جنوب بود و یک کوچه‌ای داشتیم که به خاطر تنگ بودن اسمش را گذاشته بودند کوچه آشتی کنان. آن زمان در دادگستری کار می‌کردم، آمدم دیدم در کوچه پر از جمعیت است و همسایه‌ها جمع شدند و خیلی نگران هستند حتی بعضی‌ها گریه می‌کردند. پرسیدم چه شده ؟‌، گفتند صدای مادرت را از صبح تا حالا می‌شنویم که گریه و شیون می‌کند و هر کاری می‌کنیم در را بازی نمی‌کند. وقتی وارد خانه شدم از شیشه بالای در نگاه کردم دیدم مادرم چهارزانو روی زمین نشسته و برادرم هم سرش را روی زانوی او گذاشته و دراز کشیده، من واقعا برادر شهیدم را دیدم در صورتی که برادری وجود نداشت. دیدم مادرم آمده و با لباس‌های سربازی برادرم ماکتی ساخته با پوتین‌ها، کلاه وعینک ریبیندش روی زانویش خوابوانده بود و با خیال خودش با بچه‌اش زندگی می‌کرد.

شب دیگری ساعت سه نیمه شب بود پدرم من رو صدا کرد و گفت مادرت نیست. همین طور ترمینال جنوب را به سمت شرق بالا رفتم و در پارک بعثت آن را از پشت دیدم. پرسیدم کجا می‌روید؟ گفت بهروز آمد خانه و گفت چرا اینقدر گریه می‌کنی و دیگر پایم را در این خانه نمی‌گذارم و بعد رفت. من حالا دنبالش میروم.

پس چنین تصویرهایی هم در ذهنتان داشتید؟
همه اینها در ذهن من بود و وقتی بازی در «میهمان داریم» پیشنهاد شد دیدم این در رویا و خیال زندگی کردن خیلی دور از ذهن نیست. اینها باعث شد که خیلی راحت با این موضوع کنار بیایم و نزدیک شدن این نقش کار سختی نبود. در عین حال که در جامعه نمونه‌هایش را خیلی زیاد داریم. چیزی نیست که دست نیافتنی باشند و ما دنبالش بگردیم. اینها برای همین آب و خاک هستند و خیلی راحت با یک نگاه گذرا در شهرمان این آدم‌ها را می‌بینیم.

بخشی از مخاطبین فیلم می‌توانند خود این خانواده‌ها باشند؟
شاید با دیدن «مهمان داریم» خیلی از این خانواده‌ها خودشان را ببینند و تسکین پیدا کنند و حتی خودشان را تخلیه کنند.

در این سالها به طرق مختلف سعی کرده‌اید از شهرت و محبوبیتتان در راه حل مشکل چنین آدم‌هایی استفاده کنید و این یکی از فعالیت‌های پشت دوربین شما شده است؟
من همیشه با نزدیک شدن به این آدم‌ها یک مقدار به خودم آمدم. در زندگی‌مان از صبح تا شب با کوچکترین مساله دروغ می‌گوییم، ریا می‌کنیم‌، تهمت می‌زنیم‌ اما این آدم‌ها را در کنارمان داریم که پاکباخته هستند. آدم هایی که برخلاف شعارهایی که می‌دهیم از آنها غافلیم. هزینه‌های زیادی برای هفته دفاع مقدس می‌کنیم تا یادآور زحمات آنها هستیم ولی خودشان هیچ پشتوانه مالی و امنیت روحی و روانی ندارند. ای کاش بخشی از آن همه ریخت و پاش را برای خود این آدم‌ها هزینه کنیم تا بتوانند حداقل یک آرامشی داشته باشند. مانند همان ناصر افشاری (جانبازی که پرستویی پیگیر درمانش در خارج از کشور بود) که دوباره درمانش متوقف شد و از گلو گوشت اضافه آورده و هر روز هم تنگ‌تر می‌شود. مثل شمعی که در حال آب شدن است. این چیزهایی است که همیشه دغدغه من بوده و حرف من این است که اصلا قرار نیست بگوییم این حرف‌ها را به جامعه سینمایی خودمان بگوییم که بیایید موضوعات دیگر را کنار بگذاریم و فقط به دفاع مقدس بپردازیم. نه. ولی اتفاقا نزدیک شدن به این موضوعات یک مقدار ما را به خودمان می‌آورد و باعث می‌شود آن کارهایی که دلمان می‌خواهد را درست‌تر انجام دهیم و رفتار و کردارمان را عوض کنیم. ما لطفی به اینها نمی‌کنیم اتفاقا این آدم‌ها در همین زندگی روزمرگی، ما را به خودمان می‌آورند.

چنین فیلم‌هایی با موضوعات دفاع مقدس چقدر در فضای امروز جای کار دارد و مردم همچنان رغبت دارند این کارها را ببینند؟
مردم ما خیلی خوب این موضوعات را درک می‌کنند اما خودمان کاری می‌کنیم که پس بزنند. فکر کنم اگر درست به کارهای دفاع مقدس بپردازیم و درست نگاه کنیم حتما مخاطب خود را خواهد داشت. فکر می‌کنم اگر کسی بتواند کتاب «بابا نظر» را آن طور که باید به تصویر بکشد با خیلی از کارهای روز دنیا مقابله خواهد کرد. چون هم اکشن داخلش است هم عشق‌، کمدی‌، تراژیک و همه چیز دارد. به خاطر یکسری فعالیت‌هایی که با حبیب احمد زاده انجام دادیم خیلی از این کتاب‌های دفاع مقدس حتی آنها که خاطره نویسی است را خواندم و می‌بینم ما در عرصه دفاع مقدس اصلا کاری نکردیم. در این عرصه موضوعاتی وجود دارد که می تواند هنوز برای بیننده جذاب باشد.

عسگرپور را به عنوان کارگردان چطور دیدید؟
سادگی، صمیمیت و آرامشی که عسگرپور در کار به عنوان کارگردان داشت را هیچ وقت ندیده بودم. همچنین گروهی که دور هم جمع شده بودیم تا یک کار صمیمی و ساده و حرف خیلی خوبی را درجامعه بزنیم.

پیش‌بینی تان از اکران فیلم چیست؟
در بخشی سعی می‌کنیم با انگ رانت خواری به دیگران سو تبلیغ کنیم. یک بخشی هم فیلم را ندیده قضاوت می‌کنیم و چون دفاع مقدسی است می گویم ولش کن. باید دست به دست هم بدهیم و مردم را آماده کنیم تا بیایند یک فیلم را ببینند. فکر می‌کنم حداقل خیلی از خانواده‌ها با «مهمان داریم» ارتباط برقرار خواهند کرد به شرط آنکه تبلیغات طوری باشد تا طیف‌های مختلف به دیدن فیلم بیایند.
منبع: خبرگزاری ایسنا

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط عباس دادیار 93/10/11:: 5:10 صبح     |     () نظر

دیدار رئیس جمهور با فعالان اقتصادی چابهار. (تسنیم/ اکبر صادقی)
تصویر
تصویر

جشنواره بازی‌های زمستانی در توچال. (ایرنا/ اکبر توکلی)
تصویر
تصویر
تصویر
تصویر
تصویر

تجمع به مناسبت 9 دی در مصلی تهران. (تسنیم/ عرفان کوچاری)
تصویر
تصویر
تصویر
تصویر
تصویر

مناطق محروم کهگیلویه و بویر احمد. (مهر/ سینا شیری)
تصویر
تصویر
تصویر
تصویر

دیدار رهبران بودایی با یونسی. (ایرنا/ امیرحسین بندی)
تصویر

تمرین تیم ملی هندبال بانوان برای اعزام به مسابقات قهرمانی. (ایرنا/ محمدمهدی مؤذن)
تصویر
تصویر

بارش برف در همدان و دماوند. (مهر/ حامی‌خواه/ نجار)
تصویر
تصویر

پرورش شترمرغ. (مهر/ ابوالفضل ماهرخ)
تصویر
تصویر

پلیس در مقابل مخالفان در مسکو. (AP Photo/Ivan Sekretarev)
تصویر

دستگیری معترضان به حکم دادگاه مسکو علیه آلکسی ناوالنی، یکی از مخالفان پوتین. (Denis Tyrin/ AP)
تصویر

حضور زنان در تظاهرات در بحرین. (Mohammed Al-Shaikh/AFP/Getty Images)
تصویر

بستگان مسافران هواپیمایی مالزی پس از خبر پیدا شدن جسد چند مسافر. (AP Photo/Trisnadi)
تصویر

تصادف مرگبار اتوبوس در هرسفلد آلمان. (REUTERS/Ralph Orlowski)
تصویر

بوکسورهای ژاپنی و مکزیکی در مسابقه بوکس در توکیو. (AP Photo/Koji Sasahara)
تصویر

پدر و پسر در حال ساخت آدم برفی بزرگ؛ ایالات متحده. (Ryan Dorgan/Casper Star-Tribune via AP)
تصویر


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط عباس دادیار 93/10/11:: 4:48 صبح     |     () نظر

 کاهش متوسط سن اعتیاد زنان به 27 سال

مشاور وزیر کشور در امور زنان و خانواده گفت: پدیده زندگی مجردی در دختران با توجه به زیرساخت‌های فرهنگی برای جامعه ما مسائل خاص خود را به دنبال دارد.


به گزارش ایسنا، فهیمه فرهمندپور در جلسه شورای اداری خراسان رضوی، با بیان اینکه به دنبال ایجاد یک ادبیات مشترک بین مدیران میانی کشور در حوزه مسائل زنان و خانواده هستیم، اظهار کرد: آنچه باعث افت‌و‌خیز وضعیت زنان و جایگاه خانواده در جوامع مختلف می‌شود، بر خلاف تصورها امکانات و مشکلات اقتصادی نیست بلکه ریشه این امر در نوع نگرش به مساله زنان و خانواده است.

وی با تاکید بر اینکه لازمه بهبود وضعیت زنان و خانواده در سطح جامعه، تغییر نوع نگرش و تحلیلی است که در آحاد جامعه به ویژه در جامعه مردان نسبت به مسائل زنان وجود دارد، خاطرنشان کرد: نوع نگاه زنان نیز در این مساله بسیار حائز اهمیت است.

فرهمندپور با اشاره به اینکه باید به زنان به عنوان یک جریان برای بهبود وضعیت و ظرفیتی عالی برای پیشرفت کشور نگاه کرد، افزود: برخی از مردان تصور می‌کنند مشکلات حوزه زنان، موضوعی زنانه است اما تا زمانی که چنین نگرشی وجود داشته باشد، مسائل حوزه زنان و خانواده حل نخواهد شد.

مشاور وزیر کشور در امور زنان و خانواده با تاکید بر اینکه باید مساله زنان را مساله خانواده دانست، گفت: زمانی که درباره زنان صحبت می‌شود باید دغدغه‌های خانواده را در نظر گرفت و امنیت زنان مساله‌ای است که اگر تمام جامعه به آن توجه نکنند، مشکل حل نمی‌شود.

ازدواج و طلاق سرفصل اساسی مشکلات زنان
وی ازدواج و طلاق را سرفصل اساسی مشکلات زنان برشمرد و تصریح کرد: نرخ ازدواج در جامعه در حال کاهش نرخ طلاق در حال افزایش است و علاوه بر این شاهد افزایش متوسط سن ازدواج و کاهش متوسط سن طلاق هستیم.

فرهمندپور با بیان اینکه در جامعه شاهد شکل‌گیری یک لایه اجتماعی از دخترانی هستیم که به تجرد قطعی رسیده‌اند، گفت: به طور معمول امیدی به ازدواج این دختران وجود ندارد.

کاهش متوسط سن اعتیاد زنان به 27 سال
مشاور وزیر کشور در امور زنان و خانواده با اشاره به اینکه امروز 9 تا 10 درصد معتادان جامعه زنان هستند، افزود: زمانی مساله اعتیاد، مردانه تلقی می‌شد که اگرچه در آن زمان آسیب اصلی اعتیاد به زنان و خانواده بازمی‌گشت؛ اگر مرد خانواده معتاد باشد، زن خانواده را نگه می‌دارد اما وقتی زن معتاد می‌شود، خانواده عملا از دست می‌رود.

وی با بیان اینکه در حال حاضر الگوی اعتیاد در زنان تغییر یافته است، اظهار کرد: در گذشته سن اعتیاد زنان بالا بود و این افراد از مخدرهای سنتی استفاده می‌کردند اما امروز متوسط سن اعتیاد زنان به 27 سال کاهش یافته است و عمدتا به مخدرهای صنعتی گرایش دارند.

زندگی مجردی دختران و معضلات آن
فرهمندپور با اشاره به اینکه در بحث مهاجرت به شهرها با پدیده جدید «زنانه‌تر شدن الگوی مهاجرت» مواجه هستیم، خاطرنشان کرد: امروزه دختران برای تحصیل به شهرها می‌آیند و ماندگار می‌شوند که حاصل این امر زندگی مجردی است و پدیده «زندگی مجردی» در دختران برای جامعه ما با توجه به زیرساخت‌های فرهنگی معضلات خاص خود را به دنبال دارد.

مشاور وزیر کشور در امور زنان و خانواده برهم خوردن تعادل جنسیتی در دانشگاه‌ها را یکی دیگر از مسائل و مشکلات حوزه زنان دانست و گفت: هر چند که افزایش ورودی دختران به دانشگاه‌ها مایه مباهات است اما تعادل جمعیتی در دانشگاه‌ها تغییر کرده و اکنون 60 درصد ظرفیت دانشگاه‌ها به دختران اختصاص یافته که این امر خود تبدیل به یک مساله شده است.

وی ادامه داد: در گذشته نه چندان دور برای حل این مساله به اعمال سهمیه علیه ورود دختران به دانشگاه‌ها روی آوردند که از نادرست‌ترین شیوه‌های مدیریت این مساله بود.

فرهمندپور اضافه کرد: گرایش دختران به دانشگاه بیش از پسران است زیرا غیر از ادامه تحصیل گزینه‌ دیگری پیش رو ندارند و تنها اتفاقی که با ادامه تحصیل رخ می‌دهد این است که با ورود دختران به دانشگاه، بلاتکلیفی آنان به مدت چهار سال به تعویق می‌افتد و بعد از آن با معضلات پیچیده‌تری مواجه می‌شوند.

مشاور وزیر کشور در امور زنان و خانواده با بیان اینکه هیچ حوزه و دستگاهی به تنهایی نمی‌تواند مسائل و مشکلات زنان را به تنهایی حل کند، افزود: باید عزم ملی و جدی در این راستا وجود داشته باشد زیرا با حل مشکلات حوزه زنان بسیاری از مشکلات فرهنگی و اجتماعی جامعه نیز حل خواهد شد.

کارگروه زنان استان فعال‌تر شود
فرهمندپور با انتقاد از اینکه کارگروه تخصصی زنان و خانواده در خراسان رضوی کارگروه فعالی نیست، عنوان کرد: تقاضای من این است که مدیران استانی توجه خاص و ویژه به حوزه زنان داشته و در این کارگروه حضور فعال‌تری داشته باشند.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط عباس دادیار 93/10/11:: 4:35 صبح     |     () نظر

روزنامه اعتماد نوشت: علی کریمی بازهم رفت. مثل روزی که در آستانه جام‌جهانی 2006 آلمان، چمدانش را جمع کرد و از هتل زد بیرون. آن روزها دادکان متقاعدش کرد که برگردد و بازگشت. حالا هم همین‌طور؛ چمدانش را در هتل المپیک بست و درحالی که حرف‌های تندی به‌زبان آورده بود، از تیم‌ملی رفت. اما این‌بار علی کفاشیان زنگ زد و او حتی پاسخی هم نداد. همه‌چیز از چند روز قبل اتفاق افتاده بود.


وزیر ورزش که با علی کفاشیان کنار آمده بود، به‌جای مجمع فدراسیون فوتبال، راهی کمپ تیم‌های ملی شد تا دیداری با ملی‌پوشان و کارلوس کی‌روش داشته باشد؛ جلسه‌یی که وزیر قول پاداش را هم به‌آنها داد.

محمود گودرزی همان ابتدای جلسه علی کریمی را مخاطب قرار می‌دهد و از عضو کادرفنی تیم‌ملی فوتبال ایران می‌خواهد که درباره مشکلات و چالش‌های تیم‌ملی حرف بزند. کریمی به‌چشمان وزیر نگاه می‌کند و با همان صورت همیشه سردش، انگشت سبابه را سمت جواد نکونام می‌برد و می‌گوید «اول کاپیتان تیم‌ملی...»؛ همان‌جا بود که خیلی‌ها از عمق مشکل قدیمی کریمی-نکونام باخبر شدند؛ همان روزهایی که کی‌روش، بازوبند کاپیتانی را از علی کریمی گرفت و به جواد نکونام داد. حق هم داشت. نکونام بازیکن فیکس تیم‌ملی بود و کریمی پابه‌سن گذاشته، جایی در ترکیب اصلی نداشت.

اما رابطه علی کریمی-جواد نکونام دیگر خوب نبود. حتی در بازی تراکتور-استقلال، درگیری هم داشتند. علی کریمی با انتشار پستی در اینستاگرام جدایی خود را تایید کرده و عقیده دارد با رفتنش اگر خدمت نمی‌کند اقلا در خیانت سهیم نخواهد بود! این موضع‌گیری تند در شرایطی است که کریمی با تصمیم کی روش به‌طور ناگهانی به تیم ملی پیوسته بود و به نظر رابطه بسیار خوبی با سرمربی تیم ملی داشت. اما اصل ماجرا به ماجراهای رخ داده بعد از اردوی پرتغال برمی‌گردد؛ جایی که ظاهرا کریمی به برخی انتخاب‌ها و به بعضی بازیکنان حذف شده هم انتقاد داشته است.

 حسین فرکی، سرمربی سپاهان اعتقاد جالبی دارد: «شخصا فکر می‌کنم از علی استفاده ابزاری شد. کی روش کریمی را آورد، چون رابطه خوبی با مردم داشت و می‌توانست تماشاگران را با تیم ملی آشتی بدهد. علی آن زمان که پیشنهاد را دریافت کرد باید به این مسائل فکر می‌کرد. او فکر هم کرد و در نهایت پذیرفت. امروز می‌بینیم که این همکاری با عدم رضایت کریمی همراه بوده و معنی‌اش این است که اتفاقاتی در تیم ملی رخ داده است. اگر علی قضیه را بیشتر باز کند آن‌وقت همه از دلایل انصرافش مطلع می‌شوند.»

عده‌یی البته از موضوع اختصاص نیافتن پاداش صعود پرده برداشته‌اند، شاکی از تبعیض در پرداخت پاداش‌ها از سوی وزارت ورزش. اما او وزن دارد. وقتی چشم در چشم وزیر ورزش می‌گوید: «اگر تیم ملی کمپ تمرینی درست داشت، اگر کفپوش سالنی که رویش نشستیم برای دوران مدیریت صفایی نبود، اگر به زیرساخت‌های ورزش می‌رسیدیم نیاز نداشتیم برای اردوی تمرینی به آفریقا برویم.»

هم او که پیشتر گفته بود: «رفته‌اند در اهواز شهر آفتاب ورزشگاهی 50 هزار نفری ساختند که همه 50 هزار نفر زیر تیغ آفتاب می‌مانند.» او از کلماتی استفاده می‌کند که از جنس دانستن و فهمیدن است. اما مرد ناآرام فوتبال ایران، نمی‌تواند با خیلی‌چیزها کنار بیاید. علی کفاشیان مثل همیشه در جریان نیست: «علی کریمی بدون اطلاع هم در محل تمرین حضور نیافت و در حالی که کارت طلایی هم صادر شده بود، به فرودگاه نیامد. آقای کی‌روش هم از این موضوع بسیار ناراحت بود و نمی‌دانست مشکل چه بوده است. ما آماده‌ایم مشکل را رفع کنیم تا دوباره کریمی را به استرالیا اعزام کنیم.»

علی کریمی که در نخستین مصاحبه بعد از انتخابش به عنوان دستیار کی‌روش گفته بود: «جا دارد از کسانی که انتظار داشتند به جای من در تیم ملی باشند عذرخواهی کنم و امیدوارم آنها مرا حلال کنند. سعی و تلاشم این است که به عنوان کمک مربی تجربیاتم در تیم ملی را در اختیار بازیکنان قرار دهم»، حالا باید توضیح دهد چرا آمد و چرا رفت. باید توضیح دهد در آستانه جام‌ملت‌های آسیا این استعفا آسیبی به تیم‌ملی می‌رساند یا نه؟! و شاید از آن‌سو؛ چه‌رابطه‌یی میان کنار رفتن مجید صالح پیش از جام‌جهانی و کنار رفتن علی کریمی پیش از جام‌ملت‌های آسیا وجود دارد؟‌!

در حالی که بازیکنان تیم ملی بعد از رسیدن به فرودگاه سریعا از اتوبوس خارج شدند اما کی‌روش و دستیارانش در اتوبوس باقی ماندند. ابتدا گفت‌وگوهای او با دستیارانش عادی جلوه می‌داد و اما در نهایت با طولانی شدن این جلسه کنجکاوی اهالی رسانه را به دنبال داشت. مارکار آقاجانیان، کی روش، گاسپار، نیکو و کروز به همراه آرین قاسمی به عنوان مترجم کادرفنی در اتوبوس دقایقی را به بحث پرداختند و در مورد موضوعی که کسی در بیرون این اتوبوس متوجه آن نشد به گفت‌وگو پرداختند.

کی‌روش در نهایت از مترجم خود درخواست کرد از نکونام بخواهد به اتوبوس بیاید و کاپیتان دقایقی بعد روبه‌روی سرمربی تیمش حاضر شد. در لحظاتی که نکونام با سرمربی تیم ملی با زبان اسپانیایی حرف می‌زد مارکار آقاجانیان نیز اتوبوس را ترک کرد. گفت‌وگوی حدود پنج دقیقه‌یی کاپیتان و سرمربی به پایان رسید و این دو به همراه دیگر دستیاران سرمربی ایران از اتوبوس خارج شدند. تفاوت اما در چهره این دو بود؛ نکونام با لبخند و کارلوس همچنان ناراحت و عصبی!

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط عباس دادیار 93/10/11:: 4:28 صبح     |     () نظر
روز جمعه اف بی آی اعلام کرد که کر? شمالی در هک کردن کامپیوترهای شرکت سونی، تهیه‌کننده فیلم «مصاحبه» نقش داشته است و این مسأله یک بار دیگر یادآور شد رابطه سینما و سیاست چه رابطه‌ای تنگاتنگ و پیچیده‌ای
 
«مصاحبه» یک کمدی دربار? ترور خیالی رهبر کر? شمالی کیم جونگ اون، است؛ فیلمی که ساخته شدنش از مدت‌ها پیش موضوع مناقشه بود و حالا این حمله سایبری باعث لغو نمایش آن در سینماهای آمریکا شد.
 
صنعت سینمای آمریکا در این شرایط که سرمایه‌ای چند میلیون دلاری را بر بادرفته می‌بیند در حال فشار آوردن به کاخ سفید است تا واکنش های بیشتری به این عمل کره شمالی نشان دهد.
 
وقتی در ده? 1920 کسی از ویلیام راندولف هرستی که بعدها سوژ? همشهری کین شد پرسید که چرا او فقط به مطبوعاتش توجه نشان می‌دهد و چرا فیلم تهیه نمی‌کند، هرست پاسخ داد «برای این که با فیلم نمی‌شود کسی را کوبید، اما با روزنامه‌ به راحتی می‌شود این کار را انجام داد». فقط کمتر از دو دهه، تا ساخته شدن همشهری کین، زمان لازم بود تا ثابت شود هرست چقدر از اهمیت سینما غافل بوده است. به نظر می‌آید کیم جونگ اون خیلی بیشتر از هِرست از نیروی سینما آگاه است. هر چه باشد پدر او، کیم جونگ ایل، یک خور? فیلم، صاحب یک آرشیو بزرگ سینمایی خردکن رشته ای میوه و سبزیجات و مولف کتابی به اسم «دربار? هنر سینما» بود.
 
حتی اگر واقعاً اعتراضی رسمی صورت بگیرد، این اولین باری نخواهد بود که سینما، سیاست‌مداران را وادار به واکنش می‌کند. فیلم‌های زیر نمونه‌هایی مشهورند از فیلم‌ها و کشورهایی که در آن‌ها آشوب به پا کردند:
 
آمریکا: همشهری کین
شاید مشهورترین نمونه جنگ‌های رسانه‌ای که یک فیلم به راه انداخت، اثر کلاسیک اورسن ولز، همشهری کین باشد که از زندگی غول رسانه‌های آمریکا، ویلیام راندولف هِرْست، الهام گرفته شده بود. این فیلم نه تنها موضوع بعضی از بی‌رحمانه‌ترین انتقادهای رسانه‌ای قرار گرفت بلکه سرمایه‌گذاران، سیاست‌مداران و حتی اف بی آی را وارد بازی رسانه‌ای کرد.
 
هرست که با خبر شده بود رابطه خصوصی و نامشروعش با ستار? سینما، ماریون دیویس، موضوع بخشی از فیلم است، تمام توانش را برای جلوگیری از نمایش‌ آن به کار بست:
 
پیشنهاد رقمی نزدیک به یک میلیون دلار (بیش‌تر از هزینه تولید فیلم) به استودیوی تهیه‌کننده‌اش داد تا نسخه اصلی فیلم سوزانده شود؛ اورسن ولز را در روزنامه‌های زنجیره‌ای‌اش به کمونیست بودن و هرزه بودن متهم کرد، هالیوود را تهدید کرد که در صورت نمایش فیلم رسوایی‌های اخلاقی ستارگان سینما را در روزنامه‌هایش برملا کند اما هیچ‌کدام از این فشار‌ها موثر واقع نشد خردکن رشته ای میوه و سبزیجات و فیلم بالاخره به نمایش درآمد.
 
آلمان: اعترافات یک جاسوس نازی
در 1939، دو سال قبل از اعلام جنگ آمریکا به آلمان و متحدانش، استودیوی هالیوودی برادران وارنر فیلمی ساخت به نام «اعترافات یک جاسوس نازی» که سفارت آلمان در واشنگتن را وادار به واکنش کرد.
 
واقعیت این است که در این دوره با وجود همدلی با بریتانیا و دیگر کشورهای درگیر در جنگ و با وجود این که صاحبان استودیوها تقریباً بدون استثنا یهودی بودند، خردکن رشته ای میوه و سبزیجات هیچ اشاره مستقیمی به نازی‌ها در فیلم‌های هالیوود دیده نمی‌شود. دلیل عمد? آن این بود که هالیوود نمی‌خواست بازار آلمان و کشورهای تحت نفوذش را از دست بدهد. هنوز دعوا بر سر اعترافات یک جاسوس نازی به نتیجه روشنی نرسیده بود که نماینده برادران وارنر در برلین به قتل رسید و کمی بعد نمایش فیلم‌های آمریکایی در قلمروهای تحت تصرف آلمان ممنوع شد.
 
اسپانیا: راه‌های افتخار
طبیعی است در کشورهایی با حاکمیت سیاسی خودکامه یا نظامی، معمولاً آن دسته از آثار سینمایی که با دیکتاتوری یا جنون نظامی‌گری سر و کار دارند با واکنش تند روبرو شده یا بعضاً منع شوند.
 
مثلاً فیلم استنلی کوبریک، راه‌های افتخار (1957)، در اسپانیای دور? ژنرال فرانکو ممنوع شد و طبیعی است که قبل از آن دیکتاتور بزرگ چارلی چاپلین جنجالی عظیم در اروپا به پا کرد. خردکن رشته ای میوه و سبزیجات (فراموش نکنیم که این فیلم پیش از ورود آمریکا به جنگ ساخته شد.)
 
فرانسه: نبرد الجزیره
وقتی جیله پونته‌کوروو نبرد الجزیره (1966) را دربار? اشغال الجزایر توسط فرانسه و نبردهای آزادی‌بخش مردم آن کشور ساخت، دولت فرانسه سریعاً واکنش نشان داد و نمایش فیلم را منع کرد.
 
با وجود این‌که پونته‌کوروو بارها عنوان کرد که هدفش ساخت فیلمی بی‌طرفانه و روایتی تاریخی بوده، 5 سال طول کشید تا دولت فرانسه بالاخره اجاز? نمایش فیلم را بدهد.
 
ترکیه: قطار سریع‌السیر نیمه‌شب و راه
در ترکیه نمایش فیلم آمریکایی قطار سریع‌السیر نیمه‌شب (1978)، که تصویری هولناک از وضعیت زندان‌های ترکیه می‌داد، ممنوع شد و تا سال 1992 به نمایش درنیامد. اگرچه در سال 2004، الیور استون، فیلمنامه‌نویس اسکاری فیلم بابت نوشتن آن از مردم ترکیه عذرخواهی کرد.
 
یک نمون? دیگر یک فیلمساز زندانی سیاسی، ییلماز گونی، بود که فیلم راه (1982) را با فرستادن دستورالعمل‌هایش به بیرون زندان و از راه دور ساخت. خردکن رشته ای میوه و سبزیجات این فیلم که با سرمای? سوییسی ساخته شد نخل طلای کن را برد و بار دیگر باعث ناخشنودی مقامات ترکیه شد.
 
ایران: از علف تا آرگو
اثر کلاسیک سینمای مستند آمریکا، علف (1925)، توسط روشنفکران ایرانی مورد انتقاد قرار گرفت. این فیلم که دربار? کوچ زمستانی و پرماجرای ایل بختیاری است تصویری تأثیرگذار از استقامت و بردباری می‌دهد، اما احتمالاً مردمانِ پابرهنه در برفِ فیلم چندان به مذاق کشوری که شیفت? ترقی و مدرنیزه شدن بود خوش نیامد، به همین خاطر فیلم در نسخه کامل آمریکایی‌اش در ایران به نمایش درنیامد.
 
بعد از انقلاب 1357 و به خصوص بعد از ماجرای گروگان‌گیری، بهانه‌ای وجود داشت تا بعضی فیلم‌های آمریکایی بتوانند تصویری منفی از ایران ترسیم کنند خردکن رشته ای میوه و سبزیجات که نمونه آن در اهدای جایزه اسکار به فیلم «آرگو» بود.
 
در عین حال که سینمای آمریکا در قبال مکزیک و روسیه هم فیلم هایی سیاسی و مخالف ساخته اما هیچ‌کدام از فیلم‌های ضدمکزیکی یا ضدروسی برنده اسکار بهترین فیلم سال نشدند و این واقعیت که آرگو (2012) نه تنها برنده اسکار بهترین فیلم سال شد، بلکه این خبر را همسر رییس جمهور از داخل کاخ سفید اعلام کرد، به بی‌اعتمادی‌ها افزود.

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط عباس دادیار 93/10/9:: 4:36 صبح     |     () نظر
<      1   2   3   4   5      >